حکمت نظری را به سه علم تقسیم کرده‌اند. گفته‌اند حکمت نظری یا حکمت الهی است که به آن فلسفه اولی یا علم کلی یا فلسفه علیا نیز می‌گویند.
قسم دوم حکمت نظری، علوم ریاضی است که فلسفه وسطی هم به آن می‌گویند. می‌دانید چرا علوم ریاضی را ریاضیات می‌گویند؟ ریاضت، یعنی تمرین کردن. عربها ورزش را ریاضه می‌گویند، مرتاضها را مرتاض می‌نامند چون خودشان را به زحمت می‌اندازند و تأدیب می‌کنند. علوم ریاضی را که به آن ریاضی گفته می‌شود برای اینکه تمرین می‌دهد و انسان را تأدیب می‌کند.
علوم ریاضی واسطه بین فلسفه عُلیا و فلسفه‌ سُفلی (علوم طبیعیه)‌است. قسم سوم حکمت نظری، علوم طبیعی است که مربوط به محسوسات می‌باشد. ما همه در محسوسات با هم اشتراک داریم. اگر بخواهند ما را از این محسوسات جدا کنند، ابتدا به ریاضیات می‌برند،‌ چون ریاضیات چندان با حس سر و کاری ندارد و سپس از آنجا به فلسفه عُلیا می‌برند. شیخ الرئیس بو علی سینا، کتابهایش را از طبیعیات شروع کرده،‌ چون بشر با طبیعیات و محسوسات سر و کار دارد، لذا اول بایستی مسائل حسی را به او فهماند، بعد مسائل ریاضی را به او فهماند سپس باید دستش را گرفت و به طرف عقول و مجردات برد.
علوم ریاضی نفس را تأدیب می‌کند و تمرین می‌دهد که فلسفه تعلیمه به آن گفته می‌شود. پس در حکمت نظری موضوع بحث موجوداتی است که در اختیار ما نیست.
نکته :
ریاضی چهار علم است : کم متصل، کم منفصل، ساکن و متحرک و به عبارت دیگر ریاضی شامل حساب، هیئت، موسیقی و هندسه است. فلاسفه موسیقی را جزء ریاضیات می‌دانند،‌ چون موسیقی در اطراف کمیات متصله صحبت می‌کند، چون موسیقی صدا، امتداد و اتصال دارد
موضوع علم موسیقی کم متصل با الفت و ارتباط است. کم متصل بدون الفت و ارتباط، موضوع علم هندسه است. کم منفصل موضوع علم حساب است و کم متصل متحرک هم موضوع علم هیئت است.

کم یعنی مقدار، مقدار دو قسم است: مقدار متصل و مقدار منفصل؛ مثلاً عدد کم منفصل است و جسم کم متصل می‌باشد. کم وقتی متصل است که حد مشترکی بین اجزاء‌ وجود داشته باشد یا قابل تصور باشد. اگر حد مشترک نبود و قابل تصور نیز نباشد، منفصل است.