مراد از ماهیت در این عبارت همان معنای اصطلاحیش نیست بلکه مراد از ماهیت یعنی ما به الشیء هو هو، این معنای لغوی ماهیت است. منظور از ماهیت در اینجا یعنی چیزی که ذات حضرت حق را هویت داده است و هویت ذات حق وجود است. حضرت حق غیر از وجود نیست ولی در موجودات دیگر هر موجودی را ما به دو امر تحلیل می‌کنیم، ماهیت و وجود، هستی و چیستی؛ این چیست؟ انسان است. هست یا نیست؟ هست. پس ما می‌بینیم، در مورد خدا می‌گوییم این چیست؟ خداست. خدا چیست؟ وجود است و چیزی غیر از وجود نیست.
ـ‌ چرا خدا نمی‌تواند ماهیت به معنای اصطلاحی داشته باشد؟

برای اینکه وجودش مجعول می‌شود .چون اگرماهیت داشته باشد این سوال مطرح میگردد که چه کسی این وجود را به این ماهیت داده است؟ خودش داده است! محال است، غیرش داده است که ان هم محال است. پس بنابراین چون حضرت حق جل و علا وجودش محدود نیست،لذا ماهیت ندارد چون ماهیت محدودیت وجود است. ماهیت وجود را در یک قالب خاصی قرار می‌دهد و خدا قالب خاصی ندارد، وجودش مطلق است یعنی بدون حد است و حدی ندارد و رسمی ندارد، وجود بما هو وجود ذات حق را تشکیل داده است، بدون حد.