وجود ضعف و شدت دارد، یعنی مقول به تشکیک است. تشکیک بر دو قسم است: تشکیک عامی و تشکیک خاصی. تشکیک خاصی این است که ما به التفاوت عین ما به الاشتراک باشد. من با خدا شریک هستم در وجود، ولی خدا غیر متناهی است ، یعنی در آنی که ما با اوشریک هستیم او غیر متناهی است .شدت و قدرت وجود، عظمت وجود؛ و مدتش درخدا نامتناهی زمانی است؛ وعدد فعلیاتش نا متناهیست در حالی که عدد فعلیات ما متناهی است. عدد فعلیات خدا یعنی آن چه که بالفعل دارد ، فعلیات خدا (در مقابل قوه است و قوه آنجا راه ندارد) غیر متناهی است. علمش، قدرتش، رؤیتش …. هر چه که می‌خواهید بگویید آنجا غیر متناهی است. تمام این صفات و حدودی که در حضرت حق است غیر متناهی است.

پس دانسته شد تشکیک دو قسم است: تشکیک خاصی و تشکیک عامی. مثلاً وجود من با وجود خدا مشترک است اما وجود خدا فوق وجود من است به همان امر مشترک. اما در تشکیک عامی ما به الاشتراک غیر ما به الافتراق است، ممکن است به واسطه زمان و یا چیزهای دیگری باشد، تشکیک به واسطه این چیزها باشد. پس بنابراین تشکیک به آن چه که ما به الاشتراک است ما به الافتراق هم هست، ولی گاهی می‌شود که تشکیک در وجود هست،‌ اما ما به الافتراقش غیر ما به الاشتراکش است؛ این را تشکیک عامی می‌گویند ، آن یکی دیگر را می‌گویند تشکیک خاصی.