[button color=”green” size=”small” link=”” icon=”” target=”false”]مصاحبه ی حضرت آیت الله سید رضی شیرازی با انجمن ملی مفاخر[/button]

 

بسم الله الرحمن الرحیم

متن حاضر مصاحبه ی حضرت ایت الله سید رضی شیرازی با انجمن ملی مفاخر به مناسبت بزرگداشت مقام علمی و معنوی حضرت ایت الله محمد تقی املی (قدس سره ) میباشد که در سال ۱۳۸۰ در قالب یادنامه ایت الله محمد تقی املی توسط همان موسسه منتشر گردیده است.

بنده در سال ۱۳۷۴ قمری به مدرسه ی مسجد مجدرفتم تا از فیوضا ت وجود مبارک آقای آملی بهره مند شوم.  بدوا از ایشان خواستم به بنده فلسفه درس بدهند اما ایشان از قبول این خواسته امتناع فرمودند –بااینکه درس ها ی بسیار زیادی تدریس فرمودند من جمله شرح منظومه و اشارات واسفار و…..گویا بعداز مدتها تدریس فلسفه تصمیم گرفته بودند که دیگر فلسفه درس ندهند. علتش دقیقا بر من معلوم  نشد عرض کردم حالا که فلسفه درس نمی دهید جای آن اصول تدریس فرمایید.ایشان فرمودند من بسیار تمایل دارم فقه تدریس کنم وبه شما هم قول می دهم در مسایل فقهی بحث های اصولی را هم  مطرح نمایم . لذا قرار شد اولین کتاب درس الجواهر باشد .البته درآن زمان ظاهرا الجواهر مصحح کمیاب و عمدتا الجواهر ها مغلوط بوده است .من به ایشان عرض کردم یک دوره از جواهر مصحح ( که مرحوم اقا شیخ محمد حسین قمشه ای) برای درس میرزای بزرگ ( میرزای شیرازی جد بنده ) تصحیح کرده یعنی تمام شش جلد جواهر قدیم نزد بنده موجود است . بالاخره پس از صحبتهای بسیاری که شد قرار شد یک درس خارج عروه الوثقی نیز بگویند. از باب میاه خارج عروه اوثقی را شروع کردند و فرمودند چون من اجتهاد و تقلید را نوشته ام دلم میخواهد این درس را از باب میاه شروع کنم. روزهای اول افرادی که در این درس حاضر میشدند بسیار معدود بودند . البته محل درس در منزلشان ( همین محله حسن آباد فعلی ) برگزار میشد اما به مرور افراد زیادی در این جلسات حضور به هم میرساندند.

ایشان کتاب مصباح الهدی را که شرحی بر عروه الوثقی است درهمان زمان به رشته تحریر درآوردند که ظاهرا دوازده جلد آن را به چاپ رسیده است .یعنی همین طور که برای ما درس می گفتند آن را نیز می نوشتند ظاهرا صلاه را ننوشتند چرا که صلاه از درس های مرحوم آقای میرزا حسین نایینی بوده است ویک دورهاز صلاه را ایشان درسه جلد نوشته اند لذا دیگرصلاه  عروه الوثقی را تدریس نکردند و ننوشتند.

محضر آقای آملی علاوه برآنکه استفاده فقهی وعلمی داشت دربردارنده ی فواید تربیتی وعرفانی نیز بود روش تدریس آقای آملی بسیار آرام وهمراه ملایمت بود واگر اشکالی برای شاگردان پیش می آمد کاملا به اشکال گوش می فرمودند .فی الواقع منصفانه در درس رفتار می کردند .یعنی اگر یک اشکل واردی هم مطرح می شد وایشا ن درآن جلسهآماده جواب نبودند می فرمودند  که باید فکر کنم تا فردا جواب بدهم فردا که می آمدند اگر در نظرشان جوابی وجود نداشت ورود اشکال را می پذیرفتند ومی گفتند این اشکال وارد است ومشکل از ناحیه ی ماست ومی با یستی حرف هارا به نحو دیگری تقریر نماییم .

گاهی هم آقای آملی درخلال صحبت هایشان خارق العادتی را که دیده بودند برای ما نقل می کردند . من جمله فرمودند ))یک سال روز عاشورا من درقم بودم .درصحن مطهر عزاداری  مفصلی شده بود و من هم حالت تاثرم بسیار شدید شده بود ، به حالت گریه آمدم . به طرف گورستان شیخان ( گورستانیست در قم که مقابل حرم حضرت معصومه علیهاسلام قرار دارد ) ایستادم و شروع کردن به خواندن زیارتنامه اهل قبور . بسم الله الرحمن . السلام علی اهل لا اله الا الله من اهل لا اله الا الله…. تا به آخر . ایشان گفتند من بسم الله گفتم و شروع کردم به السلام علی اهل .. ناگهان دیدم روی قبرها همه ارواح مجسم نشسته اند . و به من گفتند و علیک السلام . ناگهان این منظره از پیش چشمانم محو شد و وضع به طور کلی عادی شد و همه چیز به حال اول خود برگشت . این در حقیقت مکاشفه ای بود که ز ایشان نسبت به برزخ سر زد. یعنی چشم ایشان یک چشم برزخی شد و قادر شد ارواحی را که در برزخ هستند مشاهده نماید. و خاطره ی دیگری که ایشان برای ما نقل کردند چنین است .

شبی هوا بسیار سرد بود. زیر کرسی نشسته بودم و میخواستم پاهایم را دراز کنم اما قرآن روی کرسی قرار داشت. تردید پیدا کردم حالا که قرآن روی کرسی است میتوانم پایم را دراز کنم. یش خودم فکر کذدم چه اشکالی دارد ، قرآن که بالای کرسی است . لا جرم پاهایم را دراز کردم و خوابیدم. صبح بعد طبق معمول سر درس آقای قاضی ( آیت الله سید علی اقای قاضی طباطبائی استاد اخلاق ) حاضر شدم و دیدم مرحوم آقای قاضی در اثنای صحبت شان میگویند به قرآن باید احترام گذاشت ، آدم پایش را پیش قرآن دراز نکند و مواظب امور و احوال خود باشد. سریعا فهمیدم منشور آقای بنده هستم .  این هم مکاشفه ای بود از مرحوم آقای قاضی که ایشان برای ما نقل کردند. در کتاب مصباح الهدی و در کتابهای دیگرشان در آخر بحث ایشان یک جمله بسیار معروفی دارند که بنده عین عبارت را نقل میکنم : ” و لعمری ان هذا غیر مطابق مع ما نطق علیه للشرع المقدس علی شارعه السلام و التحیه ” میفرماید این مطابق با آن چیزی ست که اسلام میگوید ، نیست. پس از آن میگوید ” وانا اشهد الله و ملائکته و انبیائه و رسله انی اعتقد فی هذه الساعه و هی ساعه الثلاث من یوم الاحد الرابع عشر من شهر شعبان معظم سنه الف و ثلاثه و ثمانیه و ستین فی امر المعاد الجسمانیه بما نطق به القرآن الکریم و اعتقد بمحمد (ص) و ائمه المعصومین و علیه اطبقت الامه الاسلامیه و لا انکر من قدره الله شیئا و یعجبنی فی ذلک کثیرا قول المولوی فی المثنوی فی منکر الحشر الجسمانی حیث یقول :

پس مثال تو چو آن حلقه زنیست         کز درونیست خواجه گوید خواجه نیست

در این جا چون عبارات حاجی ملا هادی سبزواری ( شرح منظومه ) و همچنین عبارات ملاصدرای شیرازی در جلد هشتم اسفار (معاد ) دلالت دارد بر اینکه این جسم مادی محسوس در روز حشر محشور نمیشود. بلکه تنها جسم مثالیست که محشور میشود. بر طبق آیات قرآن امت اسلامی بر معاد جسمانی اتفاق نظر دارند اما مشخص نیست مراد از جسم کدام جسم است. جسم مادی منظور است یا جسم مثالی. اجماع بر جسم مادی اتفاق نظر دارند. اما از کجا پیداست همین جسم طبیعی و عنصری مراد و منظور باشد. این نظریه باجسم  مثالی سازگاری دارد .لذا ایشان می فرماید آیات قرآن باجسم مثالی سازگاری ندارد وبیشتر با جسم طبیعی سازگار است .وخداوند هم قدرت دارد در ایجاد این جسم درروز قیامت .این موضوع تصلب ایشان را می رساند برالتزام به ظواهر شرع .از این رو وقتی فلسفه درس می دادند وبه جاهایی می رسند که اقوال فلسفه ایجا شبه در ظواهر شرع می کرد لاجرم تذکر می دادند .البته حرف ایشان بیشتر به حرف وقول شیخ الرئیس (ابوعلی سینا )تمسک می فرمود .شیخ الرئیس  درالهیات شفا وقتی که به امر معاد می رسد یک جمله ای دارد که آن جمله را آقای آملی در حاشیه شرح منظومه هم آورده است : ))قال فی فصل السابع من المقاله التاسع من الهیات الشفا : یجب ان یعلم  ان المعادمنه ما مقبول فی الشرع ولا سبیل الی اثباته الا من طریق الشریعه وتصدیق خبر النبی وهو الذی للبدن عند البعث وخیرات البدن وشروره معلومه لا یحتاج الی تعلم وقد بسطت الشریعه الحقه التی اتانابها نبینا وسید نا ومولانا محمد(ص) حال السعاده وشقاوه التی بحسب البدن .))

پس شیخ الرئیس درشفا مساله معاد جسمانی را با همین بدن طبیعی قائل است ، ومیگوید چون امر ممکنی است وصادق مصدق پیا مبرالاسلام (ص) از آن خبرداده است ما نیز آن را می پذیریم – لذاامر محالی نیست .

مرحوم آقای آملی دراصول به حرف آقای میرزا حسین نائینی بسیار ملتزم بود ،البته حرف های آقاضیاالدین عراقی را هم خیلی می پسندیدند ؛ولی حرف های آقای نائینی رابر گفته های آقای عراقی بیشتر ترجیح می دادند .در کتاب مصباح الهدی آقای آملی برحسب اعتراف خودش –تقریبا دنباله روی مستمسک هستند- البته ، می دانید ، نویسنده مستمسک آقای حکیم هستند .خودشان می گفتند من در جلسه ای به آقای حکیم گفتم فکر نمی کنم کسی به اندازه ی من مستمسک را مطالعه کرده باشد .خلاصه مبنای اصولی آقای آملی را درفقه بیشتر مطابق مبنای اصولی مرحوم آقا میرزا حسین نائینی بوده است .عده ی زیادی تقریرات آقای نائینی را نوشته اند ولی بنده معتقدم ، تقریرات آقای آملی از سایر تقریرات به مراتب کامل تر و بهتر است ؛چرا که تقریرات آقای آملی بافلسفه آمیخته است وبحث هایی که آقای نائینی مطرح می کرد اگر اشاره ای به بحث های فلسفی داشت ،آقای آملی به جهت تسلط وافرشان برفلسفه این مباحث رابیشتر توسعه می دادند وبسط وشرح بیشتری راجع به این مسائل می فرمودند .ایشان فی الواقع حکیمی کامل بود که هیچ پرهیز وگریزی از طرح مباحث فلسفی نداشت.

۱۴ بهمن سال ۱۳۸۰

یوسف آباد -تهران

دانلود متن مصاحبه

 

[divider style=”solid” top=”10″ bottom=”10″]

[button color=”green” size=”small” link=”” icon=”” target=”false”]مصاحبه پایگاه اطلاع رسانی حوزه با آیه الله سید رضی شیرازی[/button]

 

حوزه : با تشکراز حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه بامجله ما را پذیرفتید لطفا شمه ای از زندگی علمی و تحصیلی خود را بیان بفرمایید.

استاد: بنده سیدرضی شیرازی فرزند آقا میرزا محمدحسین شیرازی هستم .ایشان هم فرزند مرحوم میرزا علی آقای شیرازی فرزند میرزای بزرگ هستند.

میرزای شیرازی دارای دو پسر بوده است . یکی آقا میرزا محمد که در زمان خود میرزا فوت می کند واز علماء و مدرسین بوده است و دیگری آقا میرزا علی آقا که جد ماست واز مراجع بزرگ نجف واز شاگردان پدر بزرگوارش و مرحوم میرزا و میرزا محمدتقی شیرازی بوده است .

آیات بزرگی مانند: آقا سید عبدالهادی شیرازی آقا میرزا مهدی شیرازی آقای میلانی آقای اردوبادی و آقای خوئی از شاگردان مرحوم آقا میرزا علی آقا بودند.

جلسات درس ایشان ر در نجف اشرف به یاد دارم . آن بزرگوار در سال ۱۳۵۵ هجری قمری به رحمت خدا پیوست . در همان سال آیه الله نائینی و آیه الله حائری نیز با فاصله کمی مرحوم شدند.

در سال ۱۳۴۵ هجری قمری در نجف اشرف متولد شدم و در همان جا تحصیلات خود را شروع کردم . تا قریب سی سالگی در نجف بودم و به فراگیری مقدمات و سطوح و خارج موفق بودم .

از آیات بزرگی همچون : پدرم مرحوم آیه الله العظمی شیخ کاظم شیرازی جدامیم قدس سره استفاده کردم . معمولا درایام تابستان و غیر آن به واسطه ضعف مزاج و گرمای شدید نجف به تهران می آمدم وازاساتیدی چون : مرحوم آقای شعرانی آقای عماد رشتی و آقای آشتیانی استفاده درسی داشتم .

این وضع ادامه داشت تااین که در تهران مستقر شدم واز مرحوم آیه الله آقا شیخ محمدتقی آملی قدس سره تقاضای درسی نمودم . تمایل آن مرحوم به تدریس فقه بود. پس از شور و مذاکره قرار براین شد که ایشان خارج عروه الوثقی را شروع فرمایند.این شرحی که بر عروه از ایشان به جای مانده درسهایی است که برای حقیر و جمعی داشته اند. قریب هفت سال در درس خارج آن فقید سعید صبحها شرکت داشتم .

کتب معقولی ربه ترتیب : شرح منظومه واشارات واسفار ر خدمت آیات عظام آقا میرزا مهدی قمشه ای الهی آقا میرزاابوالحسن شعرانی و آقاسیدابوالحسن قزوینی رفیعی قدس الله اسرارهم فرا گرفتم .

خدمت مرحوم آقای شعرانی قدس سره هیئت و شفا نیز خوانده ام .

در محضر آیه اللعه قزوینی واستاد بزرگوار فاضل تونی طاب ثراهم شرح فصوص را خوانده ام .

ضمناستاد بزرگوار مرحوم قزوینی چندین سال که اسفار می فرمودند درس خارج فقه : مکاسب اجاره طهارت نیز تدریس می فرمودند. بنده دراین دروس هم توفیق شرکت داشته ام .

آن مرحوم اجازه اجتهادی هم به من مرحمت فرموده اند.البته این اجازه را درایامی دادند که حقیر در قزوین جهت استفاده از محضرشان توقف کرده بودم .

ضمن در دروس اسفار مرحوم آیه الله میرزااحمد آشتیانی هم توفیق شرکت داشته ام .

حوزه :از فعالیتهای اجتماعی و علمی خود سخن بگویید …

 

ادامه مصاحبه را در پایگاه اطلاع رسانی حوزه مطالعه فرمایید.